وای گل سرخ و سفیدم کی میآیی
بنفشه برگ بیدم کی میآیی
تو گفتی گل در آید من مییایم
وای گل عالم تموم شد کی مییایی
جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن
شد هوا سفید، در اومد خورشید
وقت اون رسید، که بریم به صحرا
وای نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن
بشیم روونه، بریم از خونه، شونه به شونه، به یاد اون روزا
وای نازنین مریم
باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم
کاش میخوابیدم، تو رو خواب میدیدم
خوشه غم، توی دلم، زده جوونه
دونه به دونه، دل نمیدونه، چه کنه با این غم
وای نازنین مریم
بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم...
- در مراسم تقدیر از عرب براقی(پیشکسوت داوری) بعد از بازی سپاهان و ذوب آهن گزارشگر خودش را به او میرساند و میگوید: بینندگان عزیز در خدمت زنده یاد عرب براقی هستیم.
- گزارشگر بازی سپاهان و استقلال میگوید: وزش باران و بارش باد /امکان برگذاری یه بازی زیبارو از بین برده!
- وقتی در دربی تهران توپ به تیر دروازه میخورد-گزارشگر میگه: تیپو به تور میزنن!
- موقع تعویض یک بازیکن در لیگ/ گزارشگر اعلام میکند: بله.حالا آماده میشه برای ورود به زمان!
- در بازی پرسپولیس با پلی اکریل اصفهان وقتی مهدوی کیا با ضربه سر گل میزند/ گزارشگر میگوید: این گل بی شباهت به گل استیلی به آمریکا بود... یا نبود... حالا همکارانم اشاره میکنن که نبود.
- گزارشگر یکی از بازی های اتریش(Austria) در جام ملت های اروپا تا پایان بازی این تیم را استرالیا خطاب میکند.
- در مراسم اهدای جوایز فینال جام جهانی 2006 گزارشگر میگوید:<حالا کاناوارو جام رو میگیره...>و وقتی تصویر قطع میشود با خنده ادامه میدهد:<...و لابد بالای سر میبره!>>
- در یکی از بازیهای لیگ اسپانیا-که در پخش تلویزیونی شان آمار شوتهای در چارچوب با علامت / از کل شوتها جدا میشود- وقتی گزارشگر برای بار دوم عدد 3/7 را میبیند میگوید: و باز هم اعداد ممیز دار. معلوم نیس که منظور تلویزیون اسپانیا از این اعداد چیه؟!
- در جام ملت های اروپای 96 (کمی بعد از جایگزینی قانون تفاضل گل بجای قانون نتیجه بازی رو در رو) گزارشگر آخرین بازی مقدماتی ایتالیا از ابتدای بازی اعلام میکند که یک تساوی ایتالیا را به دور بعدی میبرد. بازی مساوی میشود و گزارشگر خبر صعود ایتالیا را میدهد ولی بعد از چند دقیقه میگوید: نمیدونم چرا بازیکنای ایتالیا ناراحتن و بازیکنای چک توی اون یکی ورزشگاه دارن خوشحالی میکنن؟!
- وقتی در یکی از بازیهای لالیگا/رئال مادرید گل دوم بازی را میزند-گزارشگر میگوید: توی دروازه.حالا نمیدونم بازی 1-1 شد یا 2-0 .
- در جام جهانی 2002 گزارشگر تصویر آهسته ی گل دوم ترکیه را گل سوم اعلام میکند.(هر چی شما بگی!)
- گزارشگر بازی دوستانه تیم ملی با زامبیا میگوید: حالا توپ در اختیار سبز قامتان زامبیا قرار داره!
«گُل غنچههای سرخ را كنون كه میتوانی، برچین
اما باز زمانِ سالخورده در گذر است
و همین گُلی كه امروز لبخند میزند،
فردا خواهد مُرد.»
(رابرت هریك، شاعر انگلیسی)
«ما در رؤیای فرارسیدن فرداییم و فردا نمیآید؛
ما در رؤیای شكوه و افتخاری غوطهوریم كه خود، نمیخواهیمش
خوابِ روزی نو را میبینیم، غافل از اینكه همین امروز است آن
ما رویگردان از رزمیم، آن دم كه باید در آن قدم بگذاریم
و ما همچنان در خوابیم.»
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکرد
به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگی آرزو کرد
دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا…
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به…
۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوهایش نشست
آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا ……
پیر شد
و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوهایش را شمردند
حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
همشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر هم باشید
که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها
همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!
شل سیلور استاین
پیش نویس2: پیشنهاد می کنم اول فیلم را ببینید و بعد این نقد را بخوانید!
نام: | ماهی بزرگ (Big Fish) |
کارگردان: | تیم برتون (Tim Burton) |
تهیه کننده: | بروس کوهن (Bruce Kohen) |
فیلم نامه نویس: | جان آگوست (John August) |
بازیگران: | اوان مک گرگور (Ewan McGregor) |
| آلبرت فینی (Albert Finny) |
| بیلی کرودآپ (Billy Crudup) |
| جسیکا لانگ (Jessica Lange) |
| آلیسون لوهمان (Alisson Lohman) |
موسیقی: | دنی الفمن (Danny Elfman) |
فیلم بردار: | فیلیپ روسلوت (Philippe Russelot) |
ادیتور: | کریس لبنزون (Chris Lebenzon) |
|
|
شرکت پخش کننده: | Columbia Pictures |
تاریخ انتشار: | 9 ژانویه 2004 (USA) |
زمان فیلم: | 125 دقیقه |
بودجه فیلم: | 70 میلیون دلار |
درباره فیلم:
"ماهی بزرگ" ،محصول سال 2003 آمریکا ، یکی از بهترین آثار کارگردان خلاق و خوش فکر سینمای آمریکا ، "تیم برتون" است.
اگر چه پس از ساخت فیلم ضعیف "سیاره میمونها" ، بسیاری از طرفداران برتون از او ناامید و دلسرد شدند ، اما او با ساخت "ماهی بزرگ" ، نه تنها وجهه قبلی خود را به دست آورد بلکه طرفداران جدید بسیاری نیز پیدا کرد.
فیلم "ماهی بزرگ" بیان کننده رقابت همیشگی بین دو عامل شکل دهنده زندگی انسانهاست : قصه و واقعیت ، و به نوعی زور آزمایی این دو را در صحنه زندگی به شکلی هنرمندانه که مختص برتون است، به تصویر می کشد.
نمایی از داستان:
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود.
حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
نقد فیلم :
"برتون" در این فیلم به خوبی از سنت قدیمی قصه گویی بهره برده است . فیلم در مرز روایت های مختلفی می گذرد و شاهد حضور چند راوی هستیم با دیدگاهها و نظرات مختلف:
1-ادوارد بلوم ، پیرمرد دوست داشتنی ما ، که قصه ها را به شیوه ای جذاب و شیرین تعریف می کند و اصرار دارد که ما هم داستانهای او را بی کم وکاست بپذیریم ، قصه های او مانند تمامی داستانهای دیگر نشات گرفته از واقعیت است اما به هنگام روایت شدن به سلیقه راوی بیان می شوند.
2-ویل بلوم پسر ادوارد ، گویا وظیفه او تکذیب تمامی داستانهای پدر است. او در برخورد با تمامی نزدیکان خود در صدد کاهش اعتبار داستانهای پدر است . او به پدر و داستانهایش با دید منفی می نگرد و به دنبال چیزهای دیگری است که خود آن را ((حقیقت ناب)) می نامد .
3-همسر بلوم که به شخصیت و داستانهای شوهرش به دیده احترام می نگرد و در پاسخ به سوالات فرزندش مبنی بر درجه اعتبار داستانهای پدر ، پاسخ مشخصی نمی دهد . شاید دلیل این موضع او این باشد که خود او یکی از زیباترین شخصیتهای داستانها ی ادوارد است.
4-باقی راویان . کسانی که به نوبت در داستان ظاهر می شوند و جنبه های تاریک داستناهای ادوارد را روشن می کنند . می توان گفت که به نوعی تمام این راویان داستانهای ادوارد را تایید می کنند . بزرگترین راوی این بخش دختر بچه ی کوچکی است که در شهر رویایی داستان ادوارد قرار دارد که بعدا متوجه می شویم او جادوگر قصه های او نیز هست.
در کل ویژگی مشترک تمام داستانهای روایت شده در این است که در آنها عنصر زمان نقشی را ایفا نمی کند و بارها در این داستانها شاهد جابجایی زمان هستیم.
با گذشت زمان و با مستنداتی که به دست می آید ، پسر کم کم به این نتیجه می رسد که چاره ای جز پذیرش داستانهای پدر ندارد و شاید زیباترین سکانس فیلم صحنه ایست که پسر به درخواست پدر داستان مرگ او را روایت میکند.
در این فیلم فضای فانتزی کارتونی به شدت محسوس است .برتون کار هنری خود را با انیمیشن کوتاه "وینسنت" آغاز کرد و در سال 2005 به خاطر انیمیشن تحسین برانگیز "عروس مرده" نامزد جایزه اسکار هم شد پس این فضای فانتزی در فیلم منطقی است .
در پایان به جرات می توان گفت که ساخت "ماهی بزرگ" ، آن هم با این قدرت و دقت تنها از برتون بر می آمد، کسی که به خاطر سبک شخصی و نامتعارفش بسیار شناخته شده است.
نکات حاشیه ای:
-ابتدا قرار بود فیلم را "استیون اسپیلبرگ" کارگردانی کند و او هم قصد داشت تا از "جک نیکلسون" استفاده کند اما "اسپیلبرگ" به دلیل نداشتن وقت این پروژه را رها کرد .
-دلیل انتخاب "اوان مک گرگور" به عنون نقش بلوم جوان ،شباهت زیاد او به عکسهای دوران جوانی "آلبرت فینی" ، بازیگر نقش ادوارد بلوم بود.
~~~~~~~~~~~~~~
پی نویس: همچنین بخوانید "آلیس در سرزمین عجایب تیم برتون" را!
داستان درباره دختری به نام کورالاین است که همراه خانواده اش به خانه ای بزرگ و عجیب اسباب کشی کرده اند.با همسایگانی عجیب تر.
تابستان است و کورالاین در خانه تنهاست. پدر و مادرش به خاطر مشغله زیاد اصلا به او توجهی نمیکنند. همدمانش گربه ای مغرور و همسایه هایش هستند .همسایگانشان هم پیرزن هایی کسل کننده و پیرمردی دیوانه است که با موش ها تمرین موسیقی میکند! او در این اوضاع از پدر و مادرش کمک میخواهد اما آن ها به صراحت میگویند که برای او وقت ندارند. پس او ناچار میشود که با جستجو در خانه بزرگ خود را سرگرم کند. در خانه دری وجود دارد که پشتش دیواری آجریست.تا اینجای داستان چیز غیرمعمولی وجود ندارد. ولی کم کم اتفاقات عجیبی روی میدهند: کورالاین میتواند از آن در بگذرد/آنسوی در انگار خانه خودشان است / ولی نه.یک چیز هایی فرق دارد . مادر و پدرش خیلی مهربانتر شده اند و تمام وقتشان را به او میدهند. مدام به او ابراز علاقه میکنند و خلاصه زندگی شیرین میشود!
ولی یکجای کار میلنگد: مادر و پدر دیگرش و همسایه ها جای چشمشان دکمه دارند/دکمه هایی سیاه و براق. کم کم کورالاین میفهمد که آنجا/یعنی خانه ی دیگرش/تفاوت هایی دارد: همه چیز به نوعی ترسناک است.ترسناک و شوم.
پدر و مادر دیگر از او میخواهند که پیششان بماند ولی این اقامت یک شرط دارد:کورالاین هم باید بجای چشمانش ((دکمه)) بگذارد!
او نمیپذیرد و از آن در به خانه قبلی برمیگردد.ولی میفهمد که پدر و مادرش به طرز عجیبی گم شده اند.
او پس از مدتی سرگردانی میفهمد که برای نجات والدینش باید نزد والدین دیگرش برگردد. همین رویارویی دوباره ماجراهای عجیب-ترسناک و شگفت آور داستان را تشکیل میدهد....
برشی از داستان:
گربه نشسته بود و متفکرانه خودش را لیس میزد/انگار نه انگار که کورالاین آنجاست.
کورالاین گفت:((خب ما...ما میتونیم با هم دوست باشیم.))
گربه مغرور گفت: ((ما میتونیم گونه های کمیاب خانواده ای از فیل های رقصنده ی آفریقایی باشیم/اما نیستیم.)) بعد نگاه مختصری به کورالاین انداخت و مثل گربه ها گفت: ((دست کم من نیستم.))
کورالاین آهی کشید.
از گربه پرسید: ((میشود اسمت را به من بگویی؟ اسم من کورالاین است.))
گربه آرام خمیازه ای کشید /دهان و زبانش را که به شکل حیرت آوری صورتی بود نشان داد و گفت: ((گربه ها اسم ندارند.))
کورالاین: ((ندارند؟! ))
گربه: ((نه/اسم مال شما آدم هاست چون نمیدانید کی هستید. ما میدانیم کی هستیم برای همین اسم لازم نداریم.))
از کتاب کورالاین که ((نیل گیمن=Neil gaiman )) نویسنده آن است انیمیشنی ساخته شده به کارگردانی ((هنری سلیک=henry selick)) که هم داستان و هم فیلم بسیار پرطرفدار و جذاب بودن.
برخی اظهارنظرها راجع به داستان:
1- بلند شوید و دست بزنید/کورالاین اصل جنس است. ((فیلیپ پولمن/نویسنده کتاب اشیا تاریک او))
2- فقط نارنیا با باز کردن آن در پا در سفری خیالی نگذاشت و آلیس هم با افتادن داخل حفره خرگوش سفری عجیب و ترسناک را آغاز نکرد/از این در که عبور کنید به عشق-جادو و قدرت خیر بر شر ایمان می آورید. ((U.S.A Today ))
3- داستانی خلاقانه-ترسناک-مخوف و در نهایت مثبت. ((واشنگتن پست بوک ورلد))
میخواست پیانو بزنه
اما دستاش به کلیدای پیانو نمیرسیدن
وقتی بالاخره دستاش به کلیدا رسید
پاهاش به کف زمین نمیرسیدند.
بالاخره وقتیکه هم دستاش به کلیدا رسیدن
و هم پاهاش به کف زمین
دیگه کلا نمیخواست اون پیانوی کهنه رو بنوازه.
برای من نویسنده مطلب/ این موضوع وقتایی که میخوام تو گوگل سرچ کنم حتما اتفاق میفته.مسلما همه شما تا حالا تو گوگل سرچ کردید و میدونید که مسلا! وقتی اول یه حرف رو به فارسی بنویسید گوگل یه لیست پیشنهادی از کلماتی که بیشترین جستجو رو داشتن ارائه میده. حالا مشکل من از همین جا شروع میشه.برای مصال! حروف:( س - ک - کل - دانلود - فیلم - داستان - خاطرات و.....) .
چرا این کلمات و عبارات بیشترین جستجو رو داشتن؟ چرا باید بیشترین جستجو که به معنای بیشترین دغدغه هست اینا باشن؟ چرا دغدغه های نوجوانان و جوانان و قشر زیر 40 سال(درصد کمی از میانسالان و سالمندان ایرانی از اینترنت و درصد کمتری از مسائل اینچنینی استقبال میکنند) چنین چیزایی باشه؟ موضوع اینه که این قضیه بیشتر مال ماست یعنی به عنوان مصال! :حروف اول و دوم عباراتی رو که میدونید معنای غیراخلاقی دارند رو به انگلیسی بزنید و منتظر پیشنهاد گوگل باشید.... نتیجه:90% مواقع هیچ ربطی به موضوع غیراخلاقی نداره. ولی دیدیم که تو سرچ فارسی 90% مواقع ربط داره. حتی وقتایی که میخوای یه موضوع دیگه رو بسرچی(سرچ کنی) بازم ممکنه اینارو ببینی.
یعنی میشه گفت همه ی این دغدغه ها ناشی از فیلترینگ و محدودیت های ارتباط با جنس مخالفه(در ایران)؟ میشه گفت نسل جدید(خصوصا بعد انقلاب) فقط این مسائل رو به عنوان ذهن مشغولی دارند در حالی که مردم سایر کشورها دغدغه هایی بسیار متفاوت دارند؟ یعنی این جوونا(که بهشون میگن آینده ساز) چند سال دیگه چه آینده ای رو میسازن؟درحالی که الان چنین مسائلی فکرشونو مشغول کرده؟ موضوع سر نفی غرایز نیست ولی اشباع شدن از اونا...
2. چندوقت پیشا مجله تایمز یه نظرسنجی گذاشته بود با یه عنوان تو مایه های:(( تاصیر(تعسیر)! گذارترین چهره سال )). یادمه که یکی از کسایی(ک: منصوب به فتح) که خیلی بهش رای داده بودن(و بودم) آقای اغتشاشگر گرین(green) بود. وقتیکه نتیجه نهایی نظر سنجی مشخص شد فهمیدم که lady gaga و همین آقای گرین شده بودن جزو تعصیر(بالاخره تعسیر یا تاصیر یا تاسیر؟؟؟) گذارترین ها! تازه خانوم گاگا با اختلافی چشمگیر اول شده بود! یعنی یه شخصیت سیاسی-اجتماعی ایران که به خاطرش(درست یا غلط؟) خیلیا جونشونو از دست دادن و یه خواننده-روسپید (من گلپایگانی ام و آخر حرفام دال میذارم د!) به یه اندازه تاصیر گذارن...
پ.ن: خیلی وقته که فهمیدم مردم عامه اروپایی و آمریکایی تو یه دنیای متفاوت از ماشرقیا زندگی میکنن....
I'll take the dream I had last night
and put it in my freezer
so someday long and far away
when I'm an old grey geezer
I'll take it out and thaw it out
this lovely dream I've frozen
and boil it up and sit me down
and dip my old cold toes in.
رویای منجمد
خوابی رو که دیشب دیدم ور میدارم
و توی جایخی میذارم.
اونوقت/ بعدها/ یه روزی روزگاری
زمانی که دیگه پیر وشکسته شدم حسابی
اون خواب قشنگ رو که یه زمانی یخزدش کردم
بیرون میارم و یخش رو آب میکنم
بعد میجوشونمشون و خودم میشینم
و پاهای پیر و سردم رو توی اون فرو میکنم.
باز هم Pedip هستم و باز اضافه می کنم:
پی نوشت1: بخوانید دیگر دنیای دیوانه ی دیوانه ی ما و عمو شلبی را!
پی نوشت2: از جناب تابالوگا هم معذرت خواهی می کنیم به خاطر دخالت در کار ایشان!
پی نوشت3: در زمن (عربیش میشه "ضمن" شما هر کدوم رو دوست دارید بخوانید) آیا خبر دارید بازدید وبلاگ چندین برابر شده است؟ اگر خبر ندارید به اطلاع می رسانم!
I asked the zebra:
are you black with white stripes?
or white with black stripes?
and the zebra asked me:
are you good with bad habits?
or are you bad with good habits?
are you noisy with quiet times?
or are you quiet with noisy times?
are you happy with some sad days?
or are you sad with some happy days?
are you neat with some sloppy ways?
or are you sloppy with some neat ways?
and on and on and on
and on he went.
I'll never ask a zebra
about stripes
again.
از گورخره پرسیدم:
تو سیاهی با راه راه سفید؟
یا سفیدی با راه راه سیاه؟
بعد گورخره ازم پرسید:
ببینم تو خودت خوبی با خلق و خوی بد؟
یا بدی با خلقو خوی خوب؟
اصولن شلوغی و گاهی وقتا آرومی؟
یا آرومی و گاهی وقتا شلوغی؟
معمولن شادی و بعضی روزا غمگین میشی؟
یا غمگینی و بعضی روزا شاد میشی؟
کلن(کلا) منظم و مرتبی و گاهی شلخته میشی؟
یا شلخته ای و گاهی منظم و مرتب میشی؟
سرتونو درد نیارم.هی پرسید و هی پرسید و هی پرسید.
به هرحال من که دیگه غلط بکنم
از یه گورخر راجع به راه راه بدنش سوال کنم!
A light in the Attic/Shel silverstein
Pedip هستم و اضافه می کنم:
پی نوشت1: بخوانید دیگر دنیای دیوانه ی دیوانه ی ما و عمو شلبی را!
هر قومی را جدول ارزش های خاصی است که در حقیقت جدول پیروزی های اوست.این جدول انعکاس خواست توانایی آن قوم است.
برای هر قومی آنچه بدست آوردنش مشکل است موجب تحسین است. آنچیزی نیک خوانده میشود که لازم و در عین حال صعب الحصول باشد و آنچیزی مقدس نامیده میشود که در هنگام عسرت و تنگی موجب نجات و فلاح است.
هرآنچه موجب تسلط و درخشش و فتح آن قوم به رغم ترس وحسد همسایگانش میشود مقامی شامخ در جدول ارزش های وی میابد و مفهوم و معیار سنجش همه ی چیزها میشود.
چنین گفت زرتشت/درباره هزارویک هدف
پی نوشت: کان (کلاً) این نیچه یه چیزیه واسه خودش. تو پست های بعدی ازش بیشتر خواهید دید...
با بعضی جاهاش خیلی حال کردم که دلیل نوشتن این پست شد...
خیلی شیک و سفیدیم ما/فدریکو فلینی ها
پشت بیتا La Dolce Vita/بده وینو بریزیم تا...
:1.فدریکو فلینی کارگردان ایتالیایی که سبکی خاص و منحصر بفرد داشته و کلا(کللن) یه اسطوره ای واسه خودش.
2.white sheik و La Dolce Vita (بمعنی زندگی شیرین=good life) دو تا از فیلمای فلینی اند که خصوصا دومیش شاهکاره.
3.وینو در ایتالیایی بمعنی مشروب است و یکی از مارکاشم (=مارک های آن نیز) فلینی ست.
باید بپام همش امسال عوض شه/زندگیم چون یه عیبی(AB) داره/مسل! اول آلفابت/داریم میریم ولی هنوز اول داستانه...
دودکش شدیم تک تکمون/تهران وگاس مام رت پکتون
:rat pack نام گروهی که توسط هامفری بوگارت تشکیل شد و شامل مجموعه ای از بازیگران بزرگ آمریکایی بود.
اسمم jj نیس اگه برف نبارم/لال نیستم اما حرف ندارم
:J اول اسم ماه januray هست و اولین ماه زمستونه(فک کنم لازم نیس که بگم معمولن زمستونا برف میاد!)
رپو ول کردن آرزومه/دیگه لنزا(lenz) رو صورتم آره ZOOMe
آس پیکیمو همیشه بین ورقا میمونیم/زدبازی شده فرق بین عرب و ایرونی
متن شعر احمد شاملو :
They smell your heart
Such strange times, darling
And love is bludgeoned
against the pillars of the dead end
Love must be hidden in the attics
In this cold and twisted dead end
They keep fires aflame
with poems and songs as fuel
Don’t dare the danger of thinking
Such strange times, Darling
The one banging on the door so late at night
has come to kill the lantern
Light must be hidden in the attics
And then there are the butchers
waiting at the crossroads
With their bloody axes
Such strange times, Darling
and they surgically remove the smile from your lips
and the song from your mouth
Passion must be hidden in the attics
The canary is grilled
over a flame of burnt lilies and jasmine
such strange times, Darling
The victorious drunken satan
is celebrating our mourning
God must be hidden in the attics
ترجمه:
دهانت را می بویندمبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دل ات را می بویند
روزگار غریبی ست نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند .
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر
فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است .
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر
با کنده وساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه ها را بر دهان .
شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد
کباب قناری بر اتش سوسن و یاس
روزگار غریب ست، نازنین
ابلیس پیروزْ مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد