متن شعر احمد شاملو :
They smell your heart
Such strange times, darling
And love is bludgeoned
against the pillars of the dead end
Love must be hidden in the attics
In this cold and twisted dead end
They keep fires aflame
with poems and songs as fuel
Don’t dare the danger of thinking
Such strange times, Darling
The one banging on the door so late at night
has come to kill the lantern
Light must be hidden in the attics
And then there are the butchers
waiting at the crossroads
With their bloody axes
Such strange times, Darling
and they surgically remove the smile from your lips
and the song from your mouth
Passion must be hidden in the attics
The canary is grilled
over a flame of burnt lilies and jasmine
such strange times, Darling
The victorious drunken satan
is celebrating our mourning
God must be hidden in the attics
ترجمه:
دهانت را می بویندمبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دل ات را می بویند
روزگار غریبی ست نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند .
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوختْ بارِ سرود و شعر
فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی ست نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است .
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابان اند بر گذرگاه ها مستقر
با کنده وساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه ها را بر دهان .
شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد
کباب قناری بر اتش سوسن و یاس
روزگار غریب ست، نازنین
ابلیس پیروزْ مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
ارسال یک نظر